داوود در سالهای آخر عمر خود قصد بنای «بیت رَب» یا معبد عظیم بیت المقدس را کرده بود که قبل از اقدام، عمرش پایان پذیرفت ولی چهار سال پس از آن، فرزندش سلیمان کار بنای آن را به عهده گرفت و شروع به ساخت کرد و در سال یازدهم آن را به اتمام رساند. سلیمان پریان و شیاطین را به گروههای مختلفی تقسیم کرده بود تا سنگهای مرمر و بلور و درخشنده را جمع کنند و به بیت المقدس انتقال دهند.
او برج و باروی شهر را توسط مرمر و تخته سنگهای عظیم صیقل داد، برج ها را بسیار بالا برد و دوازده دروازه بنا کرد تا هر طایف از بنی اسرائیل در قسمت مخصوص خود سکونت کنند. بعد از شهری زیبا و بزرگ شروع به ساخت مسجد کرد. سلیمان مسجدی از یاقوت و طلا و سنگهای قیمتی، مشک و عنبر و عطرهای خوشبو و مروارید بنا کرد.
«و از دیوها و شیاطین جمعی بودند که برای او به دریا فرو می رفتند و گوهرهای نفیس آن را برای او بیرون می آوردند و غیر از این کارها، ساختن شهرها و قصرها، کندن کوهها و ساختن صنایع عجیب و غریب را نیز انجام می دادند و...»(1)
چیزی نگذشت که مسجد قدس با مرمرهای سفید و زرد و سبز تزیین شد، ستونهایی از سنگ های بلورین و سقفی از لوحهایی از جواهرات قیمتی پوشیده شد، حیاط مسجد را با تکه هایی از فیروزه فرش نمود. سلیمان پس از ساخت مسجد، دستور داد همان روز را عید اعلام کنند.
پریان قلعه های بسیاری بنا کردند که هزار حجره داشت و درون هر حُجره یکی از همسران سلیمان زندگی می کرد. هفتصد تن از زنان سلیمان کنیزان قبطی بودند و بقیه زنان
[247]
اشراف و آزاد. سلیمان صاحب هزار همسر بود.
محدوده حکومتی سلیمان از شامات تا اصطخر را در بر می گرفت.
سلیمان برای ساختن هر بنایی از پریان استفاده می کرد، پریان تخته سنگهایی را از نقطه ای به نقطه دیگر حمل می کردند. پریان تمام شبانه روز را به دستور سلیمان کار می کردند و لحظه ای برای استراحت نداشتند. هنگامی که سلیمان از جا بلند می شد، جن و انس و پرندگان به احترام او برمی خواستند. هنگامی که قصد حرکت به مکانی را می کرد، در سمت راست او سیصد هزار تخت روان قرار می گرفت که بر آن سیصد هزار نفر از سپاهیانش می نشستند و در سمت چپ او نیز سیصد هزار تخت دیگر قرار داشت که گروهی از جنیان بر آن تکیه می زدند و انبوهی از پرندگان بر بالای سر آنها سایه می انداختند. باد کجاوه های آن را تا مقصد حمل می کرد.
در اردوگاه جنگی او اسبان تندرو، مردان کارآزموده و آلات جنگی بسیاری به چشم می خورد. بادی در اختیار سلیمان بود. مسیر بادی که در اختیار سلیمان بود از بامداد تا نیمه روز یک ماه راه بود و مسیر زوال تا غروب آن نیز یک ماه. بادی که در اختیار سلیمان قرار داشت از صبح گاه تا ظهر از دمشق رو به اصطخر راه را می پیمود.
«پس برای او باد را مسخر کردیم که به امر او نرم و هموار به هرجا که او می خواست جاری می شد.»(1)
گفته اند در اول باد تند بود که بساط سلیمان را از جا می کند و در آخر که به راه می افتاد هموار می رفت (نرم و آهسته) و گروهی گفته اند گاهی چنان بود و گاهی چنین. گروهی گفته اند تند می رفت و هموار بود، همواری باد کنایه از آن است که فرمانبردار آن حضرت بود.(2)